پسماندها و بازیافت

اخبار مربوط به زباله و بازیافت

پسماندها و بازیافت

اخبار مربوط به زباله و بازیافت

طبیعت‌دوستی ما از نوع تخریبی

فصل کوهپیمایی‌های بهاره و تابستانی در طبیعت ایران فرارسیده است. به گمانم جز اینکه به یکدیگر یادآوری کنیم ورود، حضور و خروج از عرصه‌های طبیعی نیاز به دانش، دقت و حساسیت بالایی دارد چاره دیگری نداریم. متولیان عرصه‌های طبیعی وظایف ذاتی خود را به درستی انجام نمی‌دهند.
قوانین بزرگ به سادگی نقض می‌شود و درست به همین دلیل ما باید به رعایت همین قواعد کوچکی که می‌توانیم رعایت‌شان کنیم، پافشاری کنیم. همین که یک کوله‌پشتی به دوش بگیریم و کفشی به پا کنیم اهل طبیعت نشده‌ایم. باور کنیم که نیاز به دانستن بسیاری چیزها داریم. برخلاف آنچه در نگاه نخست به نظر می‌رسد، آدم‌های اهل طبیعت از مهم‌ترین مخربین آن محسوب می‌شوند. کافی است انبان انباشته از سبزی‌های کوهی کوهنوردان پا به سن گذاشته را در یک بعدازظهر بهاری در میدان سربند تهران به تماشا بایستید تا کمی به این جمله ابتدایی من بیندیشید.

اینکه چرا این اتفاق رخ می‌دهد از نظرگاه‌های گوناگونی قابل نگریستن است. یک منظر، دیدگاه جامعه‌شناختی است که شاید به رفتارهای ویژه نسل‌ها و برخی ارتباط‌های ویژه در ساخت جوامع نظر داشته باشد. الگوهای تربیتی گروه‌های مختلف اجتماعی نیز می‌تواند مورد توجه قرار گیرد. برخی تحلیل‌های پیچیده‌تر روانشناختی را هم می‌توان به این داستان چسباند. فعلا به بیان چند تجربه و یک تلنگر کوتاه آموزشی بسنده می‌کنم.

سال گذشته از مسیر روستای «شاه شهیدان» قصد صعود به قله «درفک» در استان گیلان را داشتیم. از محله «ارده ناو» که در انتهای منطقه جنگلی قرار گرفته جاده‌ای ماشین‌رو تا خود کاسه قله پیش رفته است. با اندک اطلاعاتی که از مسایل محیط‌زیستی داشتم، هرچه کردم دلیل عقلانی ساخت این جاده هولناک را نفهمیدم. جاده‌ای که جبهه شرقی کوه درفک را شکافی عمیق می‌دهد تا به دهانه آن برسد. آنجا چند کلبه کوچک متعلق به چوپانان محلی وجود دارد. تا اینجای داستان، دعوای دیگری است. زخمی کردن بی‌دلیل و بادلیل عرصه‌های طبیعی همچنان ادامه دارد و متولیان سازمان محیط‌زیست... خب حتما دارند وظایف‌شان را انجام می‌دهند!

گروهی کوهنورد با یال و کوپالی مثال زدنی و تا بن دندان مجهز، در راه فتح قله بودند. کسانی که از دود و دم شهر گریخته‌اند، به دامان طبیعت پناه آورده‌اند و تو چه خبر ‌داری که چه احساس یگانه‌ای نسبت به طبیعت دارند! درست بیرون جنگل جاده را رها کردند و حرکت خود را از روی یالی پانخورده ادامه دادند. یک گروه بیست یا سی نفره. سنگ‌ریزه‌ها از زیر پایشان غلت می‌خوردند و در شیب دامنه به پایین‌تر سقوط می‌کردند. علف‌های تازه زیر پایشان له می‌شدند و خاک نرم تازه باران‌خورده کوبیده می‌شد. آنها در حال باز کردن معبری تازه بودند. اعتراض کوچکی به سرپرست گروه کردم و از همراهان خود خواستم که در جاده به راه خود ادامه دهیم.

بالای قله: کوهنوردان قله را فتح کرده‌اند. به دوردست‌ها خیره می‌شوند و احساس غرور می‌کنند! بیشترشان به ما بی‌اعتنا هستند و از پچ‌پچ‌ها این‌طور به نظر می‌رسد که از دیدن دوباره چند آدم از خود راضی که همه‌جا هستند و حتی در دل این طبیعت پاک هم دست از سر آنها برنمی‌دارند، زیاد خوشحال نیستند. یکی از اعضای گروه به سراغ ما می‌آید تا اعلام کند که در کل با نظر من درباره باز نکردن راهی تازه در مسیری که یک جاده دارد به پهنای عبور یک کامیون موافق است اما نباید زیاد افراطی بود. چند نفر به او ملحق می‌شوند. جمله‌ها تکراری است: «این همه راه آمده‌ایم که از یک جاده ماشین‌رو به قله برسیم؟» «با احساس واقعی حضور در طبیعت که این همه راه دنبالش آمده‌ایم چه کنیم؟» جمله‌ها زیاد است.
اما جان کلام این است. من حق ویژه‌ای دارم که از طبیعت هر طور که دوست دارم استفاده کنم. دیدگاه همان است که بز کوهی را تنها یک نشانه برای شلیک یک گلوله تصور می‌کند. کوه سازه‌ای است که باید به زیر پای من بیاید. من حق دارم آن را فتح کنم. از هر سینه‌کشی خواستم بالا بروم تا حس انسان فاتح را در خودم زنده نگه دارم. طبیعت منبعی است که من تصمیم می‌گیرم چگونه و در چه زمانی از آن چه استفاده‌ای کنم. طبیعت‌روها مخربان اصلی برخی از دست نیافتنی‌ترین عرصه‌های طبیعی هستند. دوستانی که در اوایل دهه 70 از قله باشکوه دماوند چند گونی قوطی‌های خالی کنسرو جمع کردند و به پایین آوردند، واقعیت این جمله را خوب درک می‌کنند.

دوستانی که با هم در «حصار چال» چادر زدیم در یک عصر تابستانی دور، شاهد یک خرمن بزرگ از گَوَن‌هایی بودند که یک گروه هشت‌نفره از کوهنوردان برای دم کردن چای، از طبیعت بی‌مانند تخت‌سلیمان درو کرده بودند. واکنش طعنه‌آمیز آنها به پرسش ما درباره لطمه‌ای که به پوشش گیاهی منطقه وارد می‌شود به یاد دوستان‌مان مانده است. تنها پیشنهاد من این است که در مواجهه با طبیعت باید با وسواس عمل کنیم. هر عملی که در مخرب بودن یا نبودن آن شک داریم به احتمال زیاد مخرب است. هر کاری که قبلا می‌کردیم و هیچ‌گاه درباره درستی و نادرستی‌اش اندیشه نکرده‌ایم احتمالا نیاز به بازنگری دارد. هر رفتاری که بیشتر طبیعت‌گردان می‌کنند الزاما کاری درست نیست. هر کاری که کوهنوردان قدیمی انجام می‌دهند به احتمال فراوان نیاز به مرور مجدد منابع و بازپرسی درباره تاثیرش بر طبیعت و بر خود ما دارد.

فعالیت‌های گروهی به دلایل زیادی نیاز به دقت بیشتری از منظر تخریب طبیعت دارند. پوشش گیاهی و جانوری مناطق کوهستانی ایران به‌شدت شکننده و در معرض آسیب بالا هستند پس باید با دقت بسیار با آنها برخورد کنیم. سرزمین ما سومین کشور جهان از نظر فرسایش خاک است. این به معنی آن است که هر ریشه کوچکی که زیر پای ما له می‌شود، سهم مهمی از حفظ خاک را بر عهده داشته است. هر پایه درخت کهنسالی، حاصل تلاش سالیانی دراز است که بر دوش طبیعت سرزمین بوده است. زباله‌هایی که در طبیعت جا می‌گذاریم خاک را آلوده می‌کنند. آب‌ها را می‌آلایند و جانوران را آزار می‌دهند. بیندیشیم که پیش پای ما پرنده‌ای از نهری که در آن زباله انداخته‌ایم آب می‌نوشیده است و ما روزی از همین آبی که خود آلوده می‌کنیم، خواهیم نوشید. طبیعت‌دوستان و طبیعت‌گردان پیشقراولان برنامه‌های حفاظت از محیط‌زیست در سراسر جهان بوده‌اند، پس طبیعت‌گردان ایرانی نیز می‌توانند پاسداران عرصه‌های طبیعی سرزمین باشند نه پیشگامان تخریب.





ابوالفضل وطن‌پرست/ فعال محیط‌زیست - جمعیت داوطلبان سبز
شرق / شماره 1515

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد