یک تیم تحقیقاتی از انجمن حفاظت از حیات وحش باغ وحش برونکس در نیویورک با آزمایش
بر روی یک ماده ببر سیبریایی به نام "ساشا" دریافتند که یوزپلنگها، ببرها، پلنگها و
در کل تمام گربه های بزرگ علاقه زیادی به بوی ادوکلنهای مردانه دارند و به محض حس
کردن رایحه این عطرها به سرعت جذب آنها می شوند. بنابراین مردانی که عادت به
استفاده از ادوکلن دارند مراقب باشند که یک ببر 200 کیلویی با یک دم دراز را به طرف
خود جلب نکنند.
از مدتها قبل دانشمندان می دانستند که حس بویایی گربه سانان
بسیار بهتر از حس بویایی انسان عمل می کند. اکنون این محققان با انجام این آزمایش
نشان دادند که می توانند برای جذب گونه های گربه سان در حال انقراض و پرورش آنها از
ادوکلنهای معروف استفاده کنند.
در این آزمایش، عطرهای مختلف بر روی ساشا آزمایش شد. در این آزمایش
به روی یک درخت ادوکلنهای مختلف را پاشیدند و زمان عکس العمل ماده ببر را نسبت به
عطر مورد ارزیابی قرار دادند.
نتایج این تحقیقات نشان داد که این ببر به مدت دو
ثانیه جذب عطری از محصولات شرکت Estée Lauder ، پانزده ثانیه مجذوب عطری از Revlon
، ده دقیقه جذب ادوکلنی از شرکت Nina Ricci و 11 دقیقه و 10 ثانیه شیفته محصولی از
"کالوین کلین" شد.
این ادوکلن که بیشترین محبوبیت را نشان داد به گونه ای ساشا
را مجذوب خود کرد که حتی از غذا خوردن صرف نظر کرد و برای مدت زمانی کنار درخت نشست
و رایحه عطر را استنشاق کرد.
براساس گزارش وال استریت ژورنال، در 14 سال گذشته
جانورشناسان و حافظان حیات وحش در حال انقراض به دنبال روشهایی برای جذب و کنترل
گربه سانان بوده اند.
اکنون به نظر می رسد که این محققان روشی را برای جذب و
مراقبت این حیوانات پیدا کرده باشند. هر چند با اعلام این نتایج این خطر وجود دارد
که این حیوانات در معرض سوء استفاده شکارچیان قرار گیرند.
مهر
فصل کوهپیماییهای بهاره و تابستانی در طبیعت ایران فرارسیده است. به گمانم جز
اینکه به یکدیگر یادآوری کنیم ورود، حضور و خروج از عرصههای طبیعی نیاز به دانش،
دقت و حساسیت بالایی دارد چاره دیگری نداریم. متولیان عرصههای طبیعی وظایف ذاتی
خود را به درستی انجام نمیدهند.
قوانین بزرگ به سادگی نقض میشود و درست به
همین دلیل ما باید به رعایت همین قواعد کوچکی که میتوانیم رعایتشان کنیم، پافشاری
کنیم. همین که یک کولهپشتی به دوش بگیریم و کفشی به پا کنیم اهل طبیعت نشدهایم.
باور کنیم که نیاز به دانستن بسیاری چیزها داریم. برخلاف آنچه در نگاه نخست به نظر
میرسد، آدمهای اهل طبیعت از مهمترین مخربین آن محسوب میشوند. کافی است انبان
انباشته از سبزیهای کوهی کوهنوردان پا به سن گذاشته را در یک بعدازظهر بهاری در
میدان سربند تهران به تماشا بایستید تا کمی به این جمله ابتدایی من بیندیشید.
اینکه چرا این اتفاق رخ میدهد از نظرگاههای گوناگونی قابل نگریستن است.
یک منظر، دیدگاه جامعهشناختی است که شاید به رفتارهای ویژه نسلها و برخی
ارتباطهای ویژه در ساخت جوامع نظر داشته باشد. الگوهای تربیتی گروههای مختلف
اجتماعی نیز میتواند مورد توجه قرار گیرد. برخی تحلیلهای پیچیدهتر روانشناختی را
هم میتوان به این داستان چسباند. فعلا به بیان چند تجربه و یک تلنگر کوتاه آموزشی
بسنده میکنم.
سال گذشته از مسیر روستای «شاه شهیدان» قصد صعود به قله
«درفک» در استان گیلان را داشتیم. از محله «ارده ناو» که در انتهای منطقه جنگلی
قرار گرفته جادهای ماشینرو تا خود کاسه قله پیش رفته است. با اندک اطلاعاتی که از
مسایل محیطزیستی داشتم، هرچه کردم دلیل عقلانی ساخت این جاده هولناک را نفهمیدم.
جادهای که جبهه شرقی کوه درفک را شکافی عمیق میدهد تا به دهانه آن برسد. آنجا چند
کلبه کوچک متعلق به چوپانان محلی وجود دارد. تا اینجای داستان، دعوای دیگری است.
زخمی کردن بیدلیل و بادلیل عرصههای طبیعی همچنان ادامه دارد و متولیان سازمان
محیطزیست... خب حتما دارند وظایفشان را انجام میدهند!
گروهی کوهنورد با
یال و کوپالی مثال زدنی و تا بن دندان مجهز، در راه فتح قله بودند. کسانی که از دود
و دم شهر گریختهاند، به دامان طبیعت پناه آوردهاند و تو چه خبر داری که چه احساس
یگانهای نسبت به طبیعت دارند! درست بیرون جنگل جاده را رها کردند و حرکت خود را از
روی یالی پانخورده ادامه دادند. یک گروه بیست یا سی نفره. سنگریزهها از زیر
پایشان غلت میخوردند و در شیب دامنه به پایینتر سقوط میکردند. علفهای تازه زیر
پایشان له میشدند و خاک نرم تازه بارانخورده کوبیده میشد. آنها در حال باز کردن
معبری تازه بودند. اعتراض کوچکی به سرپرست گروه کردم و از همراهان خود خواستم که در
جاده به راه خود ادامه دهیم.
بالای قله: کوهنوردان قله را فتح کردهاند. به
دوردستها خیره میشوند و احساس غرور میکنند! بیشترشان به ما بیاعتنا هستند و از
پچپچها اینطور به نظر میرسد که از دیدن دوباره چند آدم از خود راضی که همهجا
هستند و حتی در دل این طبیعت پاک هم دست از سر آنها برنمیدارند، زیاد خوشحال
نیستند. یکی از اعضای گروه به سراغ ما میآید تا اعلام کند که در کل با نظر من
درباره باز نکردن راهی تازه در مسیری که یک جاده دارد به پهنای عبور یک کامیون
موافق است اما نباید زیاد افراطی بود. چند نفر به او ملحق میشوند. جملهها تکراری
است: «این همه راه آمدهایم که از یک جاده ماشینرو به قله برسیم؟» «با احساس واقعی
حضور در طبیعت که این همه راه دنبالش آمدهایم چه کنیم؟» جملهها زیاد است.
اما
جان کلام این است. من حق ویژهای دارم که از طبیعت هر طور که دوست دارم استفاده
کنم. دیدگاه همان است که بز کوهی را تنها یک نشانه برای شلیک یک گلوله تصور میکند.
کوه سازهای است که باید به زیر پای من بیاید. من حق دارم آن را فتح کنم. از هر
سینهکشی خواستم بالا بروم تا حس انسان فاتح را در خودم زنده نگه دارم. طبیعت منبعی
است که من تصمیم میگیرم چگونه و در چه زمانی از آن چه استفادهای کنم. طبیعتروها
مخربان اصلی برخی از دست نیافتنیترین عرصههای طبیعی هستند. دوستانی که در اوایل
دهه 70 از قله باشکوه دماوند چند گونی قوطیهای خالی کنسرو جمع کردند و به پایین
آوردند، واقعیت این جمله را خوب درک میکنند.
دوستانی که با هم در «حصار
چال» چادر زدیم در یک عصر تابستانی دور، شاهد یک خرمن بزرگ از گَوَنهایی بودند که
یک گروه هشتنفره از کوهنوردان برای دم کردن چای، از طبیعت بیمانند تختسلیمان درو
کرده بودند. واکنش طعنهآمیز آنها به پرسش ما درباره لطمهای که به پوشش گیاهی
منطقه وارد میشود به یاد دوستانمان مانده است. تنها پیشنهاد من این است که در
مواجهه با طبیعت باید با وسواس عمل کنیم. هر عملی که در مخرب بودن یا نبودن آن شک
داریم به احتمال زیاد مخرب است. هر کاری که قبلا میکردیم و هیچگاه درباره درستی و
نادرستیاش اندیشه نکردهایم احتمالا نیاز به بازنگری دارد. هر رفتاری که بیشتر
طبیعتگردان میکنند الزاما کاری درست نیست. هر کاری که کوهنوردان قدیمی انجام
میدهند به احتمال فراوان نیاز به مرور مجدد منابع و بازپرسی درباره تاثیرش بر
طبیعت و بر خود ما دارد.
فعالیتهای گروهی به دلایل زیادی نیاز به دقت
بیشتری از منظر تخریب طبیعت دارند. پوشش گیاهی و جانوری مناطق کوهستانی ایران
بهشدت شکننده و در معرض آسیب بالا هستند پس باید با دقت بسیار با آنها برخورد
کنیم. سرزمین ما سومین کشور جهان از نظر فرسایش خاک است. این به معنی آن است که هر
ریشه کوچکی که زیر پای ما له میشود، سهم مهمی از حفظ خاک را بر عهده داشته است. هر
پایه درخت کهنسالی، حاصل تلاش سالیانی دراز است که بر دوش طبیعت سرزمین بوده است.
زبالههایی که در طبیعت جا میگذاریم خاک را آلوده میکنند. آبها را میآلایند و
جانوران را آزار میدهند. بیندیشیم که پیش پای ما پرندهای از نهری که در آن زباله
انداختهایم آب مینوشیده است و ما روزی از همین آبی که خود آلوده میکنیم، خواهیم
نوشید. طبیعتدوستان و طبیعتگردان پیشقراولان برنامههای حفاظت از محیطزیست در
سراسر جهان بودهاند، پس طبیعتگردان ایرانی نیز میتوانند پاسداران عرصههای طبیعی
سرزمین باشند نه پیشگامان تخریب.
ابوالفضل وطنپرست/ فعال
محیطزیست - جمعیت داوطلبان سبز
شرق / شماره 1515
مــحیطزیــست اســتانهـــای زاگرسنشین در یک دهه گذشته شاهد بروز ناخالصی
ویژهای در جریان هوا بودهاند؛ چالشی جدی که نتیجه آن بروز آسیبهای اقتصادی،
اجتماعی و بهخطر افتادن سلامت میلیونها ایرانی بوده است.
ذرات ریزی که در
سالهای اخیر آسمان 21 استان کشور را دربرگرفتهاند حاصل مدیریت غلط سیاستمداران
منطقه خاورمیانه روی داشتههای طبیعی سرزمینهایی است که اقلیم غالب آنها خشک و حتی
فراخشک است.
احداث سدهای بزرگ روی رودخانهها و تالابهای مهم و تاثیرگذاری
همچون دجله و فرات و عدم پرداخت حقابه تالابهای طبیعی کشورهای عربی سبب ایجاد
کانونهای عظیم گرد و غبار شده است؛ وسعت چشمههای گرد و غبار سبب تشدید شرایط
بحرانی منطقهای شده است که کشور عزیزمان ایران بهخصوص استانهای زاگرسنشین درگیر
مسائل خاص زیستمحیطی شدهاند.
ذرات ریز کمتر از 2/5 میکرون میتوانند در
کوتاهمدت و همچنین بلندمدت سبب بروز بیماریهایی شوند که حاصل آن آسیبهای شدید
روحی و جسمانی است. در مورد منابع آلودهکننده هوا نباید تصور کرد که تمامی ذرات
آلاینده هوا در حالت گازی هستند چرا که در سالهای اخیر ذرات معلق که حاوی ذرات
جامد کوچک و قطرات مایع هستند نیز مسائل و مشکلات زیادی را برای ما انسانها
بهوجود آوردهاند. به دیگر سخن، ماهیت اصلی ذرات متأسفانه بعد از گذشت یک دهه هنوز
هم برای متخصصین و شهروندان پنهان مانده است با این همه این ذرات معلق در برخی
موارد حاوی ذرات قابل زیستی بوده که برای سلامت مردم بهشدت خطرناک هستند. این در
حالی است که خاک در شرایط طبیعی دارای انواع باکتری و قارچ بوده که میتواند سلامت
تمامی زیستمندان را مورد آسیب قرار دهد.
در حقیقت ذرات معلق میتوانند انواع
باکتریها، جلبکها و کپکها را با خود به دورترین نقاط ممکن انتقال داده و
بدینترتیب سبب بروز انواع بیماریها همچون آسم و آلرژی شوند (سرزمین عراق بهخاطر
جنگهای پیدرپی که در آنها از بمبهای شیمیایی و میکروبی به وفور استفاده شده ،
آلوده است).
این ذرات همچنین میتوانند مواد غیرزنده دیگری را نیز با خود
جابهجا کنند که میتوان به ترکیبات آلی، مواد شیمیایی خطرناک، فلزات سنگین و در
نهایت گرد و غبار اشاره کرد. این در حالی است که ورود این ذرات ریز معلق به بدن
انسان تنها از راه مجاری تنفسی امکانپذیر است که اثرات تجمعی و تخریبی این ذرات
کار قسمت تنفسی بدن را مختل میکند. از لحاظ پزشکی نخستین سد دفاعی بدن در مقابل
ذرات معلق موهای درون حفره بینی است اما باز هم امکان عبور برخی از ذرات معلق که
قطر کمتری دارند وجود دارد بهطوریکه این ذرات در نایژهها تهنشین شده و تعدادی
از آنها وارد کیسههای هوایی میشوند.
تحقیقات به عمل آمده نشان میدهد اگر
ذرات معلق وارد ریهها شوند و در آنجا باقی بمانند به چند طریق میتوانند اثرات سمی
خود را اعمال کنند بهطوریکه مطالعات نشان میدهد افزایش غلظت ذرات معلق در هوا
میتواند در درازمدت بیماریهایی همچون عفونتهای دستگاه تنفسی، اختلالات قلبی،
برونشیت و... را بهوجود بیاورد.
این در حالی است که استانهای زاگرسنشین
در سالی که گذشت نزدیک به 100 روز هوایی ناسالم را تجربه کردند.استان لرستان
بهعنوان قلب زاگرس در سالی که گذشت شاهد خزان زودرس درختان قدیمی شهر خرمآباد
بود؛ موضوعی که زنگ خطر را برای تمامی شهروندان خرمآبادی به صدا در آورد. آنچه در
این بین از اهمیت فوقالعاده بالایی برخوردار است آگاه کردن مردم نسبت به خطرات
بیشمار ذرات ریز معلق است؛ راهکاری که متأسفانه همچنان بینتیجه باقی مانده
است.
زاگرس نیازمند یک مرکز آسم و آلرژی است!
متأسفانه اهالی زاگرس
برای پیگیری مشکلات جسمانی ناشی از تاثیرات منفی ریزگردها مجبور به مهاجرت به
پایتخت میشوند؛ این در حالی است که هزینه درمان موقت بیش از توان مالی اکثر مردم
زاگرس است؛ راهکاری که باید از سوی دولتمردان در دستور کار قرار بگیرد احداث یک
مرکز بررسی تبعات ذرات ریز معلق روی سلامت اهالی زاگرس است.به هر روی امروز مشکل
ریزگردها بسیار عمیق شده است و نمیتوان تنها با راهکارهایی همچون تعطیل کردن مدارس
و ادارات به این جنگ نابرابر قدم نهاد؛ تنها راهحل فعلی آگاه کردن مردم، افزایش
سرانه فضای سبز شهری، احداث کلینیکهای تخصصی و رایزنیهای پیدر پی با کشورهای
عربی است.
فصل هجوم ذرات مزاحم
ذرات معلق کمتر از دو و نیم میکرون
یکی از موارد جدی در آلودگی هوا است که سلامت شهروندان را تهدید میکند. علاوه بر
این کارشناسان محیط زیست نیز همواره نسبت به خطر ریزگردهایی که از عراق یا
بیابانهای عربستان به خاک کشور وارد میشود همواره هشدار میدهند. موضوع
همکاریهای دو یا چندجانبه به منظور مهار ریزگردها با کشورهایی که کانون هجوم
ریزگرد به ایران هستند نیز همواره به عنوان یک راه حل مطرح بوده است. این در حالی
است که بسیاری از فعالان محیط زیست نیز اشاره می کنند که مهار بیابان ها یا آنچه
دولت ها از آن با عنوان بیابانزدایی یاد می کنند باید در دستور کار دولتها قرار
بگیرد تا بدین ترتیب بتوان از تاثیرات مخرب ریزگردها و هجوم آن ها به شهرهای بزرگ و
جنوب و غرب کشور در امان ماند. پدیده ریزگرد با شروع فصل تابستان به عنوان یکی از
معضلات جدی در شهرهای بزرگ کشور مطرح است. پدیده ای که آثار سوء بر سلامت شهروندان
دارد.
ادوارد ویلسون» بومشناس نامدار آمریکایی، در کتاب «تنوع حیات(1)» میگوید: «در هر
سانتیمترمکعب از خاک، هزاران موجود زنده ذرهبینی زندگی میکنند. سوال اینجاست که
آنها چه نقشی در زندگی ما دارند، پاسخ ساده است: نمیدانیم! اما باید حفظشان
کنیم.»
واقعیت آن است که ما با وجود تمام پیشرفتهای چشمگیر بشری و
تواناییهای علمی، هنوز از بسیاری از زوایای پنهان جهان بیخبریم. حتی نیاز نیست کل
جهان را مبنا قرار دهیم؛ ما هنوز کره زمین و ویژگیهای آن را به درستی
نشناختهایم.
هنوز نمیتوانیم زلزلهها را پیشبینی کنیم، در برابر وقایعی طبیعی
چون آتشفشان، سونامی، گردباد و... بیدفاعیم و از همه سادهتر و البته
سرنوشتسازتر، ما کنترل چندانی بر «جان» خود نداریم! حتی نمیتوانیم طول عمر و زمان
مرگ خود را پیشبینی کنیم.
توانستهایم بفهمیم که اندامهای موجودات زنده
(از جمله خودمان) چگونه کار میکنند و گردش مواد حیاتی در بدن آنها به چه صورتی
است، اما هنوز نمیتوانیم به طور مستقل و بدون نیاز به الگویی زنده، آنها را
شبیهسازی کنیم. از کوچکترین و اساسیترین واحد حیات (آنطور که ما دریافتهایم)،
یعنی DNA و ژنها باخبریم، ساختار آن را میدانیم و تا حدی نیز کارکردهای آن را
میدانیم، اما قادر به ساخت آن نیستیم.
واقعیت ساده است، ما هنوز شاگرد
کلاس اول در مدرسه «زمین» هستیم و راه درازی (که حتی انتهای آن را هم نمیدانیم) در
پیش داریم. شاگردی کلاس اولی که تنها چند کلمه از هزاران (و احتمالا میلیونها) را
میداند و از متن پیچیده و سنگین کتاب «جهان» جز چند کلمهای، هیچ نمیداند. با
همین چند کلمه اما نمیتوان تفسیر کرد و به درک درست رسید.
ولی همین «کلاس اولی»
مدعی است که تمام کتاب را خوانده و کاملا درک کرده و با توهم اِشرافی که بر کل کتاب
دارد، خود را مالک و مدیر بیقید و شرط آن میداند.
او خودش خبر دارد که از
زمان حضورش تاکنون، حداقل 300 خانواده از جانوران دیگر را نابود کرده و برای مابقی
نیز شرایط سختی را پدید آورده است.
او تقریبا هیچ منطقه بکری در کره زمین باقی
نگذاشته و بسیاری از مناطق را با وارد کردن مواد جدید و موجودات بیگانه، تغییر داده
است. او هماکنون دریافته که حتی در میانه اقیانوسها و در قلب باقیمانده جنگلهای
انبوه و صعبالعبور هم ردپایی از خود به جای گذاشته و این ردپا را خود، «آلودگی»
نامگذاری کرده است.
آری! ما همان نوآموز پرمدعا هستیم که برای خود حق حیات
قایلیم و در عین حال نشانههایی را دریافت کردهایم مبنی بر اینکه حیات ما، در گرو
حیات دیگر همسایههایمان است اما هنوز به یقین نرسیدهایم. گویی باید هر چیز را به
آزمون و خطا بگذاریم و اهمیت هر عنصر حیاتی را در فقدان آن دریابیم.
حتما
باید دریاچه «آرال» در روسیه خشک میشد تا تفاوت بزرگ، بین بود و نبود آن را
درمییافتیم. انگار باید جنگلهای سومالی پاکتراشی میشد تا بفهمیم وجود آنها، ما
را از قحطی نجات میدهد؛ و شاید حفره لایه ازون باید ایجاد میشد تا ما بدانیم،
مواد انسانساز عمدتا اثرات مخربی بر دنیای ما میگذارند(2). انگار باید
خانوادههای بزرگی از جانوران منقرض میشدند که به دلیل بر هم خوردن تعادل زیستی،
آفات و بیماریها، غذا و حتی جان خودمان را هدف قرار دهند و آن موقع اهمیت حضورشان
را مییافتیم.
ما همچون فردی که به اتاقی تاریک و پرراز و رمز وارد شده، بر در
و دیوار دست میساییم تا شاید آن را بشناسیم و مانند آن حکایت مشهور حضرت مولانا
«فیل» را درون اتاق تاریک، تنها آن اندازه شناختهایم که لمس کردهایم. نگرانی
آنجاست که با همین شناخت کم، خود را مدیر و صاحب آن میدانیم!
باید محتاط
باشیم! جهان ما حاصل کنشها و واکنشهای طولانیمدتی است که آن را شکل داده و به
شکل امروزی آن درآورده و ما تنها ذرهای از آنها را دریافتهایم و نمیتوانیم آنها
را نیز تکرار کنیم. حضور ما در کره زمین تنها یکی از میلیاردها اتفاق این کره است
که روزی به وقوع پیوسته و آنطور که دریافتهایم، روزی باید این صحنه را ترک کنیم.
آنچه میماند، همین کره خاکی است که شرایط سختتر از حضور انسان را هم از سر
گذرانده و هنوز پا برجاست. ما باید به فکر خود و مطمئن باشیم که این، دیگر
همسایههای ما در کره خاکی هستند که ما را حفظ خواهند کرد. ما با تمام
تواناییهایمان نیز از پس خودمان برنمیآییم!
پینوشتها:
1- ترجمه
«عبدالحسین وهابزاده» - انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد
2- در دهه 1980 تحقیقات
نشان داد که گازهای کلوروفلوئور کربن با نام اختصاری CFC که یک گاز صنعتی مورد
استفاده در صنایع اسپریسازی است، عامل اصلی از بین رفتن لایه ازون است.
خبرآنلاین: حفظ محیط زیست و نگه داری آن برای آیندگان یکی از اهداف مهم بشریت است
که همواره با توسعه اقتصادی تهدید شده است.
در بین کشورهای پیشرفته دنیا
هستند کشورهایی که به دلیل پیشرفت اقتصادی به محیطزیست آسیب فراوان زده اند شاید
چین و آمریکا و هند امروز نمونه هایی برای این بحث باشند.
اما در کنار تلاش
هایی که سازمان های جهانی برای حفظ محیط زیست می کنند برخی از کشورهای دنیا علیرغم
بهره گیری از سطح بالای پیشرفت اقتصادی همچنان محیط زیست را پاک نگه می
دارند.
در این کشورها پاک نگه داشتن محیط زیست یک واجب همگانی است و هیچ
فردی مسئولیت تمیز نگه داشتن شهر و یا طبیعت را به شهرداری محول نمی کند.
به
عنوان مثال در کشورهای اسکاندیناوی هر فرد نسبت به زباله تولیدی خود تا لحظه امحا
مسئول است و وظیفه تفکیک و مدیریت زباله نیز تا حدودی به عهده خود اوست.
در
این کشورها پاک نگاه داشتن محیط زیست یک فرهنگ است. و چنان که در جدول مشاهده می
شود این گونه کشورها در رده بالای تمیزترین کشورها ی جهان هستند.
دراین جدول
از شاخصه توسعه پایدار در محیطزیست استفاده شده است که برآیندی است از تمیزی آب ،
هوا ،تولید و مدیریت زباله ،حفظ و نگه داری جنگلها و رودخانه ها و....که در نهایت
مشخص کننده شاخصه اصلیست.
متاسفانه کشورهای آسیایی از جمله ایران به دلیل
قرار گرفتن در مسیر توسعه و عدم مدیریت صحیح محیط زیست در رتبه خوبی قرار ندارند
چرا که باید گفت نه تنها دولتها بلکه مردم کشورهای در حال توسعه نیز نگاه مهربانانه
و مسئولانه ای به محیط زیست ندارند. و این فرهنگ اندک تلاش دولتها را نیز برای حفظ
محیط زیست نقش بر آب می کند.
با توجه به روند ساخت و ساز در شهر تهران و افزایش میزان خاک و نخاله تولیدی حاصل از این تخریب، سازمان مدیریت پسماند شهرداری تهران تصمیم به انتشار آگهی فراخوان به جهت جذب سرمایه گذار برای نصب و راه اندازی و بهره برداری نخاله های دپو شده در گود آبعلی نموده است. از تمامی علاقه مندان در امر سرمایه گذاری و تولید محصولات بازیافتی در حد استانداردهای تعریف شده برای مصالح بازیافتی برای ارائه پیشنهادات آنها دعوت بعمل خواهد آمد.
۱- عدم استفاده و یا کاهش استفاده از فرآورده های خطرزا و مسموم در مصارف خانگی و تجاری
۲- مهار ریختن پس مانده های فرآورده های شوینده، رنگهای شیمیایی،حلالهای شیمیایی و سموم آفت کش های مستعمل
۳- تشویق اصناف در تقبل مسئولیت در قبال محیط زیست
۴- اطلاع عموم مردم از برنامه ها در حفاظت از محیط زیست و ارتقای آنها
۵- گزارش تخلیه غیر قانونی زباله و تخطی از مقررات
۶- جلوگیری از قطع بی رویه درختان ونابودی جنگلها ومراتع.
۷- جلوگیری از شکار بی رویه جانوران ، آبزیان و…
۸- مراقبت از آبها وجلوگیری از آلودگی منابع آبی(رودخانه ها،دریاهاوسایر منابع)
۹- تفکیک زباله هااز هم(کاغذ-پلاستیک-مواد یکبار مصرف و…)وبازیافت پس مانده ها
۱۰- جلوگیری از تولید زباله وآموزش درست مصرف کردن
۱۱- اصراف نکردن در منابع طبیعی مثل نفت ،گاز،آب و..
۱۲- کاهش استفاده از اسپری ها که باعث تخریب لایه ازن می شوند.
۱۳- جلوگیری از آلودگی هوا مخصوصا” در شهرهای بزرگ با آموزش فرهنگ استفاده از وسایل نقلیه
۱۴- جدی گرفتن پیام مسئولین برای حفاظت از محیط زیست
۱۵- اجرای طرحهای آموزشی برای فرهنگ سازی
۱۶- اجرای طرحهای همکاری سازمان محیط زیست با سایر ارگانها حتی مدارس در -پاک سازی مراتع،جنگل ها،سواحل دریاها،پارکها و…
۱۷- منابع اصلی آلودگی شناخته شود وفهرستی از مواد آلوده کننده مشخص شود.